خدایا ...
خواستم بگویم تنهام...
ولی نگاه خندانت...مرا شرمگین کرد...
!!...چه کسی بهتر از تو خدای خوب من...!!
"سلام بچه ها امیدواریم از این وبلاگ که باهمکاری پریا و سبحان (0131) ساخته شده خوشتون بیاد"
"به وبلاگ ما خوش اومدین"
نوشته شده توسط ... در پنج شنبه 21 شهريور 1398برچسب:,
ساعت 20:6 موضوع <-CategoryName-> | لینک ثابت
خواستم گله کنم از نامهربانی هایت
اما...
خوب ک فکر میکنم...
من بی مقدمه عاشق تو شدم...
تقصیر تو نیست ... اشتباه من است...!
نوشته شده توسط ... در یک شنبه 19 آبان 1392برچسب:,
ساعت 16:39 موضوع <-CategoryName-> | لینک ثابت
به سلامتی خودم ک تنهام
به درک ک هوا دونفرس
هر چقدر ک آدمهای اطرافت رو بیشتر میشناسی
تنهاییت دلچسب تر میشه
نوشته شده توسط ... در جمعه 17 آبان 1392برچسب:,
ساعت 17:48 موضوع <-CategoryName-> | لینک ثابت
خــواسـتـم خــودمــو گـــول بــزنـم
هـمـه ی خـــاطـراتـم رو انــداخـتـم یـه گــوشـه ای و گــفـتـم
" فــــــــرامـــوش " ...
یـه چــیـزی تـه قــلـبـم خــنـدیـد و گــفـت
" یــــــــادمــــه " !
نوشته شده توسط ... در پنج شنبه 16 آبان 1392برچسب:,
ساعت 17:31 موضوع <-CategoryName-> | لینک ثابت
سوختم باران بزن شاید تو خاموشم کنی
شاید امشب سوزش این زخم ها را کم کنی
آه باران من سراپای وجودم آتش است
پس بزن باران بزن
شاید تو خاموشم کنی...
نوشته شده توسط ... در دو شنبه 22 مهر 1392برچسب:,
ساعت 10:30 موضوع <-CategoryName-> | لینک ثابت
تابستان ...!
حالا ک داری تمام میشوی
بگذار بگویم :
.
.
.
ک روزهای گرمت...
سرد گذشت...!!
نوشته شده توسط ... در سه شنبه 2 مهر 1392برچسب:,
ساعت 17:53 موضوع <-CategoryName-> | لینک ثابت
خسته ام!!
همه می گویند: مگر کوه کنده ای؟!؟!؟!
کسی نمیداند ک من...
دل کنده ام...!!
نوشته شده توسط ... در سه شنبه 2 مهر 1392برچسب:,
ساعت 17:44 موضوع <-CategoryName-> | لینک ثابتشاید...
روزی تو را بخشیدم
نه ب خاطر خودم...!!
به خاطر خودت !!
ک روزی عزیزترین کس زندگیم بودی...
نوشته شده توسط ... در سه شنبه 2 مهر 1392برچسب:,
ساعت 17:38 موضوع <-CategoryName-> | لینک ثابت
گاهی فقط بوی یک عطر و یک تشابه اسمی!!
برای چند لحظه!!
باعث میشه دقیقا احساس کنی...
ک قلبت داره از تو سینه ات کنده میشه...
قبول دارین این حرفو؟؟؟
نوشته شده توسط ... در سه شنبه 2 مهر 1392برچسب:,
ساعت 17:33 موضوع <-CategoryName-> | لینک ثابت
این تو نیستی ک مرا از یاد بردی
این منم ک به "یادم" اجازه نمی دهم
حتی از نزدیکی ذهن تو عبور کند
صحبت از فراموشی نیست...!!!
صحبت از لیاقت است...!!
نوشته شده توسط ... در سه شنبه 2 مهر 1392برچسب:,
ساعت 17:25 موضوع <-CategoryName-> | لینک ثابت
حالا فهمیده ام که چرا قهوه و کیک را با هم می خورم
قهوه می نوشم برای زندگی تلخم و همراهش کیک برای شیرینی لحظاتی که با تو بودم
اما باز تلخی قهوه بر شیرینی کیک پیروز می شود
لحظات با تو بودن کوتاه بود… خیلی کوتاه…
ولی زندگی تلخم خیلی بلند است … خیلی…
لعنت بر قهوه تلخ سرد شده ام
.
.
تو
پاییز
قهوه
سیگار
اکنون کنارم هست
پاییز
قهوه
سیگار
اما تو…
.
.
روی صندلی همیشگی می نشینم و سفارش میدم : دو فنجون قهوه
هنوز هم با این که نیستی ولی برات سفارش میدم…
خودت نیستی خیالت که هست…
.
.
یک فنجان درد دل بدون شکر برای تو آورده ام
بنوش … تا از دهان نیفتاده … بنوش …
.
.
بعد از یک فنجان قهوه و دو نخ سیگار
به هوایی سرد برمی گردم
در پی رویاهایم …
در پی تو …
.
.
احتیاجی به مستی نیست
یک فنجان قهوه هم دیوانه ام می کند
وقتی میزبانم چشمان تو باشد …
.
.
یک استکان چای از میان دستانت و یک جرعه غزل از میان چشمانت
دلم آرام ِ نگاهت را می خواهد و شهد شیرین کلامت
خسته ام
دوباره باورم میکنی؟
.
.
عصرانه ای به طعم همین واژه های تلخ
من تو ، غروب ، کافه و لبخندهای تلخ
تف می کنی تو شعر مرا روی میز و بعد
می ریزد از دهان تو این قطره های تلخ
.
.
گارسون کمی شکر و تو لبخند می زنی
حالم به هم می خورد از طنزهای تلخ
گفتم هوا چه گرم و سر حرف باز شد
گفتی هزار لعنت بر این هوای تلخ
.
.
عادت کرده ام به طعم قهوه
به آد مهای پشت پنجره کافه
دست هایی که می روند
آدم هایی که نمی مانند
به تو
که روبرویم نشسته ای
قهوه ات را به هم می زنی
می نوشی
می روی
یکی به آدم های پشت پنجره ی کافه اضافه می شود…
نوشته شده توسط ... در چهار شنبه 17 مهر 1387برچسب:,
ساعت 16:8 موضوع <-CategoryName-> | لینک ثابتنوشته شده توسط ... در چهار شنبه 17 مهر 1387برچسب:,
ساعت 16:3 موضوع <-CategoryName-> | لینک ثابت•
نوشته شده توسط ... در چهار شنبه 17 مهر 1387برچسب:,
ساعت 15:56 موضوع <-CategoryName-> | لینک ثابت
بارانِ سربی میشود
وقتی نیستی میریزد بر سرم
خاطراتت . . .
- — – – — – – — – – — – – — – -
بعضی دوستیا شوخی شوخی میان و جاگیر میشن توی دلت !
تبدیل به یه عشق عمیق میشن . . .
ته نشین میشن توی قلبت . . .
ولی یه روز خیلی راحت تو سکوت میرن !
اونجا باورش سخته ، اونوقته که باید بلد باشی چطور با یه خاطره کنار بیای !
- — – – — – – — – – — – – — – -
هیس . . .
حواس تنهایی ام را با خاطرات باتو بودن پرت کرده ام
بگو کسی حرفی نزند
بگذار لحظه ای آرام بگیرم . . .
- — – – — – – — – – — – – — – -
یادت هست ، خیالت هست ، خاطراتت هست
فقط کمی جای تو خالیست ، نمی آیی ؟
- — – – — – – — – – — – – — – -
مرا محکـم تر در آغوش خود بگیـر . . .
من هنوز هم نـمی خواهم تـو را . . .
به دسـت خاطرات ” لـعنـتـی ” بسپـارم . . .
- — – – — – – — – – — – – — – -
ﻫﺮ ﺁﺩمی ﮐﻪ ﻣﯿﺮﻭﺩ . . .
ﯾﮏ ﺭﻭﺯ
ﯾﮏ جایی
به ﯾﮏ ﻫﻮﺍﯾﯽ
ﺑﺮمبگردد !
ﻫﻤﯿﺸﻪ ﯾﮏ ﭼﯿﺰﯼ ﺑﺮﺍﯼ ﺟﺎ ﻣﺎﻧﺪﻥ ﻫﺴﺖ !
ﺣﺘﯽ ﯾﮏ ﺧﺎﻃﺮﻩ !
- — – – — – – — – – — – – — – -
دست خالی که نمیشود به پیشواز خاطره رفت !
من هم وقتی چمدانم پر از گریه شد راه میافتم . . .
- — – – — – – — – – — – – — – -
کاش دفتر خاطراتم چراغ جادو بود
تا هروقت از سر دلتنگی به رویش دست می کشیدم ،
تو از درونش با آرزوی من بیرون می آمدی . . .
- — – – — – – — – – — – – — – -
من هر روز تلاش می کنم که در خاطرم بماند
و تو هر روز تلاش می کنی که فراموش کنی . . .
چه بلاتکلیفند خاطراتمان !
- — – – — – – — – – — – – — – -
موقع Delete فولدر خاطراتت ، ذهنم Error می دهد !
گمانم یکی از فایلها در حال اجراست . . .
- — – – — – – — – – — – – — – -
خاطره یعنی یک سکوت غیر منتظره میان خنده هایی بلند !
- — – – — – – — – – — – – — – -
به هم میرسیم ۳ نفر میشیم
من و تو و شادی
از هم دور میشیم ۴ نفر میشیم
تو و تنهایی , من و خاطره
- — – – — – – — – – — – – — – -
میروم تا در آغوش خاک قرار گیرم ، و تمام خاطراتمان را به خاک بسپارم
چون دیگر بعد تو پناهی بهتر از آغوش خاک ندارم . . .
- — – – — – – — – – — – – — – -
زیر درخت سیب نذر کرده ام به آمدنت . . .
فصل شکوفه زدن از خاطرات نزدیک است !
- — – – — – – — – – — – – — – -
کوه های غرورم از گناه رفتنت آب شده ؛ تا قبل از سیل برگرد . . .
سیل که بیاید همه را با خود می برد حتی خاطراتت را !
- — – – — – – — – – — – – — – -
من خاطرت را میخواستم نه خاطره ات را . . .
- — – – — – – — – – — – – — – -
از بعضی از آدمها تنها خاطره می ماند !
از بعضی های دیگر هم هیچ !
خاطره ساختن لیاقت می خواهد !
- — – – — – – — – – — – – — – -
میگوینـد: بـاران کـه میزنـد ,
بـوی ” خـاک “بلنـد می شـود. . .
امـا ,اینجـا بـاران کـه میزنـد ;
بـوی ” خاطـره ” بلنـد می شود . . .!
- — – – — – – — – – — – – — – -
می آیی . . .
عاشق می کنی . . .
محو میشوی . . .
تا فراموشت می کنم ، دوباره می آیی . . .
تازه می کنی خاطراتت را . . .
محو میشوی . . . .
- — – – — – – — – – — – – — – -
چه تلخ است علاقه ای که عادت شود . . .
عادتی که باور شود . . .
باوری که خاطره شود . . .
و خاطره ای که درد شود . . .
- — – – — – – — – – — – – — – -
گاهی باید فاتحه خاطره ای رو خوند !
وگر نه همون خاطره فاتحه تو رو می خونه . . .
- — – – — – – — – – — – – — – -
درست است، ما به اندازه خاطرات خوشی که از دیگران داریم آنها را دوست داریم
و به آنها وابسته می شویم
هرچه خاطرات خوشمان از شخصی بیشتر باشد علاقه و وابستگی ما بیشتر می شود
پس هرکسی را بیشتر دوست داریم و می خواهیم که بیشتر دوستمان بدارد
باید برایش خاطرات خوش زیادی بسازیم تا بتوانیم در دلش ثبت شویم
- — – – — – – — – – — – – — – -
تقصیر تو نبود !
خودم نخواستم چراغ قدیمی خاطره ها خاموش شود !
خودم شعرهای شبانه اشک را فراموش نکردم !
خودم کنار آرزوی آمدنت اردو زدم !
حالا نه گریه های من دینی بر گردن تو دارند ،
نه تو چیزی بدهکار دلتنگی این همه ترانه ای . . .
- — – – — – – — – – — – – — – -
دلم که گرفته باشد باصدای دستفروش دوره گرد هم گریه میکنم !
چه رسد به مرور خاطرات باهم بودنمان. . .
نوشته شده توسط ... در شنبه 23 شهريور 1387برچسب:,
ساعت 13:47 موضوع <-CategoryName-> | لینک ثابتبه روی سجـــده افتـــــادم که التمــــاست بکنم
تا روزی که زنـــده باشم شیــون و فریـاد میکنم
سنگ غمــت خورد به سرم دارم به باور میرسم
جوونــیمـو نــذر میکنــم بذار به عشقـــــم برسم
دستــایـی که شدن دراز به قبــله از روی نیـــاز
اشــک چشام میریـــزه باز بروی مهــر و جانمــاز
یـه حســی تـــو دلـــــم میــگه نمــــاز آخـــر منــه…
نــذار نمـــــاز آخــــرم شبیـــه قلبـــــــم بشکــــنه
یا اونـــو بـرگـــردون بهــــم یا جونـــمو ازم بگیـــر
ای دل بی کســم بسه اینقـــدر بهونــشو نگیــر
تــــو رو خـــدا آروم بگیــــر
پر از تــشویشــم و انــگار نمـــاز آرامشــم میده
تمام تقویـــم عمـــرم دلـــم ظلـــم و ستـم دیده
خدایــا تو این سجــده ازت میخـوام که برگــرده
ببین که دست تقدیـــرم منو خونیـــن جگر کرده
غم داره می کشه منو خدا واسم یه کاری کن
قایق عشــق و شادیمو غریـــق غصــه ها نکن
پـــاهام دیگه جــون نداره به کی باید تکیه کنـم
وقت شنیـــدن اذان دلـــــم میخواد گریـــه کنـم
گریــــه کنم که با غمـــت خونه کنی توی دلـــم
نـــاله زدم که بشنــوی درد و دلامــو بهت بگــم
رکعت به رکعت نماز اشکام چکید رو گونه هام
با سیب سرخ صورتم جلوی دوست و آشناهام
چرا صدای هق هق ام گوش هاشو کر نمیکنه
تا کی خـــدا خــــدا کنم تا عــزرائیـل راحتم کنه
وقت تشهد و سلام بغضـم شکست توی گلـوم
به روی سجـــده افتـــادم نـــذار بمیــــره آرزوم
خواستــــه ی اشـــک چشـــام وصــل تــو بــود
نوشته شده توسط ... در شنبه 23 شهريور 1387برچسب:,
ساعت 13:35 موضوع <-CategoryName-> | لینک ثابت
من عاشق چشمت شدم ، نه عقل بود و نه دلی
چیزی نمیدانم از این دیوانگی و عاقلی
یک آن شد این عاشق شدن دنیا همان یک لحظه بود
آندم که چشمانت مرا از عمق چشمانم ربود
وقتی که من عاشق شدم شیطان به نامم سجده کرد
آدم زمینی تر شد و عالم به آدم سجده کرد
من بودم و چشمان تو ، نه آتشی و نه گِلی
چیزی نمیدانم از این دیوانگی و عاقلی
من عاشق چشمت شدم شاید کمی هم بیشتر
چیزی در آنسوی یقین شاید کمی هم کیش تر
آغاز و ختم ماجرا لمس تماشای تو بود
دیگر فقط تصویر من در مردمکهای تو بود…
آهای مسافر خسته من ، دستت را بگذار بر روی دل من
میبینی که من نیز مثل تو خسته ام ، میبینی که من نیز مثل تو با غمها نشسته ام
آهای مسافر خسته من ، عاشق دل شکسته ات شده ام ، ببین مرا که محو نگاه زیبایت شده ام
من اینجا و تو آنجا هر دو دلشکسته ایم ، تا اینجا هم اگر نفسی است
برای هم زنده ایم
من برای تو میشکنم و تو برای من ، راه راست بی فایده است ،
تقلب میکنیم تا زندگی مات شود در این دایره غم…
آهای مسافر خسته من ، شب آمده و باز هم یاد تو در دلم ،
ستاره ها خاموش ، من مانده ام و وجودم که در حسرت است ، در حسرت یک آغوش ….
آغوشی که لذتش تنها با تو است ، دنیا خواب است ،
کاش بودی که بیداری ام تا سحر عادت است
آهای مسافر خسته من ،کجا میروی ، جایی نداری برای رفتن ،
همه جا ماندنیست ، جز اینجا که نمیتوانیم بمانیم برای هم….
شعر غم میخوانم و اشک در چشمانت ، غم برای یک لحظه رود درمان میشود آن درد حال پریشانت
من برای تو فدا میشوم و تو برای من ، همه وجودم فدایت ، تو آرام بمان تا خیالش راحت شود دل من..
آهای سرنوشت ، با ما هم؟ ما که در زندگی به ناحق باختیم و چیزی نگفتیم،
در آتش عشق سوختیم و باز هم سکوت کردیم ،
با غمها همنشین بودیم و با حسرت نشستیم ، هر چه رفتیم،
آخر راه بن بست بود و باز هم نشکستیم!
رفتیم و رفتیم تا آخر راه ، آخرش پیدا نشد و ما نشستیم چشم به راه…
آهای مسافر خسته من ، دستت را بگذار در دستان من …
میبینی که تا اینجا هم با تو ماندم، گفته بودم تا آخرش ، آخر قصه را هم برایت خواندم
شاید آن روز که سهراب نوشت:
تا شقایق هست زندگی باید کرد….
خبری از دل پر درد گل یاس نداشت….
باید اینطور نوشت:
هر گلی هم باشی چه شقایق چه گل پیچک ویاس!
زندگی اجباریست!
زندگی در گرو خاطره هاست!
خاطره در گرو فاصله هاست!
فاصله تلخ ترین خاطره هاست!!!
چه جوری شد نمیدونم که عشق افتاده به جونم
خودت خونسردی اما من، نه اینطوری نمیتونم
دارم حس میکنم هر روز به تو وابستهتر میشم
تو انگاری حواست نیست دارم دیوونهتر میشم
یه حالی دارم این روزا نه آرومم نه آشوبم…
به حالم اعتباری نیست تو که خوبی منم خوبم
بگو با من چیکار کردی که اینجور درب و داغونم
نه گریونم نه خندونم مثل موهات پریشونم
من از فکر و خیال تو همش سردرد میگیرم
سر تو با خودم با تو با یه دنیا درگیرم
یه حالی دارم این روزا نه آرومم نه آشوبم
به حالم اعتباری نیست تو که خوبی منم خوبم
چی تو چشاته که تو رو انقد عزیز میکنه؟
این فاصله داره منو بی تو مریض میکنه
اینکه نگات نمیکنم یعنی گرفتار توام
رفتن همه ولی نترس! من که طرفدار توام!
هرچی سرم شلوغ شد رو قلب من اثر نذاشت
بدون تو دنیای من انگار تماشاگر نداشت
منو نمیشه حدس زد با این غرور لعنتیم
هیچ وقت نخواستم ببینیم تو لحظهی ناراحتیم
میخواستم نبخشمت یکی ازت تعریف کرد
دیدن تنهایی تو منو بلاتکلیف کرد
بیا و معذرت بخواه از جشنی که خراب شد
از اونکه واسه انتقامم از تو انتخاب شد
نوشته شده توسط ... در شنبه 23 شهريور 1387برچسب:,
ساعت 13:33 موضوع <-CategoryName-> | لینک ثابتﺩﯾـﺪﻩ ﺍﯼ ﺷــﯿﺸــﻪ ﻫـﺎﯼ ﺍﺗـﻮﻣﺒــﯿﻞ ﺭﺍ ﻭﻗـﺘـﯽ ﺿﺮﺑــﻪ ﺍﯼ ﻣــﯽ ﺧـﻮﺭﻧـﺪ ﻭ ﻣـﯽ ﺷـﮑﻨـﻨـﺪ !؟
ﺩﯾــﺪﻩ ﺍﯼ ﺷـﯿﺸــﻪ ﺧــﺮﺩ ﻣــﯽ ﺷــﻮﺩ
ﻭﻟــﯽ ﺍﺯ ﻫــﻢ ﻧﻤــﯽ ﭘﺎﺷــﺪ !؟
ﺍﯾـــﻦ ﺭﻭﺯﻫـــﺎ ﻫﻤـــﺎﻥ ﺷــﯿﺸــﻪ ﺍﻡ ؛
ﺧــﺮﺩ ﻭ ﺗــﮑـﻪ ﺗــﮑــﻪ ،
ﺍﺯ ﻫــﻢ ﻧـﻤـــﯽ ﭘــﺎﺷـﻢ ﻭﻟـــﯽ ﺷــﮑـﺴﺘـــﻪ ﺍﻡ . . .
.
.
.
حــال و روز زنــدگــی مـن را ،
وقـتــی نبـاشـی یــک کـلمه تــوصیــف می کنــد
الـفـــاتحه…
.
.
.
گاهی بی صدا نگاهت میکنم …
مرا ببخش برای این نگاه های پنهانی ،
شاید اگر بغضم فرو نشیند
صدایت کنم …
.
.
.
او هـــــم آدم اســـــت
اگر دوســـــتت دارم هایت را نشـــــنیده گرفت
غـــــصـــــه نـــــخور
اگـــــر رفـــــت گـــــریـــــه نـــــکـــــن
یـک روز چــشــم های یک نــفـــر عاشــقــش میکند
یک روز معــــنی کــــم محــــلی را مــــیفهمد
یک روز شکــــستن را درک مــــیکند
آن روز میـــــفهـــــمـــــد کـــــه
آه هایی کـــــه کشـــــیدی از ته قلبـــــت بوده . . .
.
.
.
بهش گفتم دیگه نمی خوامت !
خندید و رفت !
تازه فهمیدم شوخی من حرف دلش بود . . .
.
.
.
حالا که رفتهــ ای،
ساعتهــــا به این می اندیشم
که چرا زنــــده ام هنـــوز؟
مگـه نگفتـــه بــودم بی تــــو میمیرم؟
خدا یادش رفته استــــــ مرا بکشــــد،
یا تــــــو قرار استــــــ برگردی؟!
.
.
.
ست سرنوشت را …
بـایـــــــد قطــــــــع ڪـــــــرد …
او دزد ” آرزوهـــــــای ” مـن اســــــت
.
…
نوشته شده توسط ... در شنبه 23 شهريور 1387برچسب:,
ساعت 13:17 موضوع <-CategoryName-> | لینک ثابتنوشته شده توسط ... در شنبه 23 شهريور 1387برچسب:,
ساعت 12:57 موضوع <-CategoryName-> | لینک ثابتسكوت رامیپذیرم اگربدانم روزی باتو
سخن خواهم گفت تیره بختی رامیپذیرم
اگربدانم روزی چشمان توراخواهم سرود
مرگ رامیپذیرم اگربدانم
روزی توخواهی فهمیدكه دوستت دارم
(دوست دارم فقط به خاطرخودت )
.........................
خواستم اسمتو گل بذارم،ترسیدم پژمرده شوی!
خواستم اسمتو خورشید بذارم،
ترسیدم غروب كنی!
اسمتو گذاشتم نفسم، كه اگه نباشی:نباشم*
..........................
كاش بودی تا دلم تنها نبود تا اسیر غصه فردا نبود
كاش بودی تا فقط باور كنی بی تو هركز زندكی زیبا نبود.
.........................
شایدآن روزكه سهراب نوشت : تا شقایق هست زندگی بایدكرد
خبری ازدل پر دردگل یاس نداشت،
باید این گونه نوشت
هرگلی هم باشی
چه شقایق چه گل پیچك و یاس زندگی اجبار است.
نوشته شده توسط ... در شنبه 23 شهريور 1387برچسب:,
ساعت 12:52 موضوع <-CategoryName-> | لینک ثابت
قلب من در هر زمان خواهان توست
این دو چشم عاشقم مهمان توست
گرچه لبریز از غمی درمانده ای
این نگاهم در پی در مان توست
در میان ظلمت شبهای غم
چلچراغ قلب من چشمان توست
در کنارم لحظهاای آسوده باش
همدم دستان من داستان توست!
نوشته شده توسط ... در شنبه 23 شهريور 1387برچسب:,
ساعت 12:50 موضوع <-CategoryName-> | لینک ثابتدرباره وبلاگ
بـــی منطــق ترین عضو بـدنـــــــم، چشمهـــــــــایم اند... مــــیِ بیننـــــد که دیــــگر دوستـــــم نـدا یِ ، امــــا هنـــوز تشنــه یِ دیـد نــــــــت هستنــــد!! / به وبلاگ عاشقانه "پریا و احسان خوش اومدین"
فهرست اصلی
نویسندگان
دوستان
مطالب زیبا
تو در دست منی!
زندگی..
همه چی رو بیخیال!
deltang rozegar
تنهایی(وبلاگ پریا)
جی پی اس موتور
جی پی اس مخفی خودرو
پیوندهای روزانه
ساختن وبلاگ
شماره پیمان کارها
حمل ته لنجی با ضمانت از دبی
خرید از چین
قلاده اموزشی ضد پارس سگ
قیمت پرده کرکره ای
چه تشکی بخریم
آجرنما لعابدار
نوشته های پیشین
هفته چهارم بهمن 1392
هفته دوم بهمن 1392
هفته اول بهمن 1392
هفته سوم دی 1392
هفته دوم دی 1392
هفته اول بهمن 1392
طراح قالب
POWERED BY
آمار وب سایت:
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 2
بازدید ماه : 10
بازدید کل : 5618
تعداد مطالب : 27
تعداد نظرات : 5
تعداد آنلاین : 1
Alternative content
عاربین - دندانپزشک - کاشت مو - مای فای دانلود | قالب بلاگفا